آیا مقوله مردمسالاری دینی مختص نظریههای فقهی شیعه است یا میان اهلسنت نیز طرفدارانی دارد و موضع علمی و فقهی اهلسنت درخصوص این مقوله چیست؟ این نوشتار درپی بررسی این قبیل سؤالات ـ هرچند بهطور اجمالی ـ از منظر فقه سیاسی است. در این مقاله، نظریههای علمای اهل سنت در باب مشروعیت حکومت همچون: قهر و غلبه، استخلاف (نصب بهوسیله حاکم و خلیفه پیشین)، میراث و ولایتعهدی و نصب از جانب خدا و رسول| ـ که در تقابل با مردمسالاری هستند ـ و در نهایت، نظریه اجماع ـ که هماهنگ با آن است ـ مورد بحث و بررسی قرار میگیرند و در پایان اثبات میشود که نظریه اجماع نیز، هم از جهت ثبوتی و هم اثباتی مخدوش و غیرقابل اتکاست.