در این مقاله با مرور روند تاریخی مشاهده شده در عصر پهلوی سعی کردیم تا مدلی از پویش تاریخی گسست دموکراسی را بررسی کنیم. ارائه این مدل به معنای تدوین آرایش جدیدی از متغیرهای مؤثر بر تحکیم یا گسست دموکراسی و وزن متغیرها نسبت به یکدیگر است. نبود پیشینه تاریخی پایدار در خصوص شکلدهی به سازمان اجتماعی باثبات در جامعه از یک طرف و بیثباتی و هرج و مرج در ساختار حاکم و مخالفت شدید با نقش مذهب ـ روحانیان و شکلدهی سکولاریسم در ایران از سوی دیگر از علل و عوامل اصلی عدم شکلگیری روند دموکراسیمحور تا زمان شکلگیری انقلاب اسلامی به حساب میآید.