انقلاب اسلامی ایران به عنوان آخرین انقلاب قرن بیستم و انقلابی منحصر به فرد از نظر ریشههای تاریخی، خاستگاه نظری و فلسفی و نیز از نظر دامنه و عمق تأثیرگذاری در چهار دهه پس از رخداد آن، منشأ تأملات علمی و فلسفی و مطالعات پژوهشی گستردهای بوده است. رهاورد مجموعه این تأملات و پژوهشها، به تدریج موجب شکلگیری «مطالعات انقلاب اسلامی» گردیده که امروزه با این عنوان شناخته شده است. اگرچه برخی مباحث این دانش، بررسیهای عقلانی ناظر به خود این دانش است، ولی هنوز سخنی از «فلسفه مطالعات انقلاب اسلامی» به میان نیامده است. این مقاله با طرح این موضوع، ضرورت پرداختن به «فلسفه مطالعات انقلاب اسلامی» و تأسیس آن را به عنوان یک دانش عقلانی ـ تاریخی تبیین میکند و ضمن ارائه تعریف، اهداف، قلمرو، روش و مسائل این عرصه به عنوان یک دانش درجه دوم و یک رشته علمی از رشتههای فلسفههای مضاف و ناظر به مباحث انقلاب اسلامی، برخی از مسائل مهم آن را مورد تأمل قرار میدهد.