پژوهشگران بر این باورند با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی، نظریه برینتون که در تبیین انقلابها مورد توجه قرار گرفته، با این انقلاب تطبیق چندانی نداشته است. بنابراین پژوهش درباره میزان مطابقت این نظریه با دیگر انقلابها در جهان اسلام اهمیت دارد. سؤال مقاله حاضر این است که نظریه برینتون تا چه میزان با انقلابهای تونس و مصر تطابق دارد؟ نتایج بدست آمده از تطابق دو انقلاب با این نظریه، نشان میدهد در مرحله نشانههای مقدماتی انقلاب که عبارتند از: رشد اقتصاد، تنازعات طبقاتی، تغییر بیعت روشنفکران، ناکارایی ماشین حکومت، بیکفایتی طبقه حاکم پیشین، تا حدودی تبیین کننده وضعیت پیش از انقلاب در دو انقلاب تونس و مصر است، اما در مرحله دوم نظریه برینتون که شامل چارچوب نظری پس از انقلاب است و شامل دوره میانهروها، تندروها، عصر وحشت و در نهایت ترمیدور میگردد، در نتیجه انقلاب تونس و مصر همگونی چندانی با نظریه برینتون ندارد.