فرضیه اصلی پژوهش حاضر این است که نوع نگاه دو کشور به ساختار نظام بینالملل و متأثر از آن، سیاستهای آنها در قبال این ساختار نقش تعیینکنندهای در شروع جنگ و پایان آن ایفا کرده است. استدلال اصلی نویسندگان این است که رویکرد انتقادی ایران نسبت به ساختار نظام بینالملل و تلاش برای برهم زدن آن و در مقابل، همراهی عراق با ساختار نظام بینالملل و تلاش برای بهره گرفتن از آن برای به حداکثر رساندن قدرت خود، نقش مؤثری در شروع جنگ ایفا کرده است. لذا تا زمانی که منطق فوقالذکر بر دستگاه فکری و سیاست خارجی دو کشور حاکم بود جنگ تداوم پیدا کرد و با شروع مشکلات سیاسی، اقتصادی، نظامی و متأثر از آن برهم خوردن موازنه قدرت به ضرر ایران و تعدیل در نگاه تهران به ساختار نظام بینالملل جنگ پایان یافت.